ادبی

ساخت وبلاگ
تا فراتش آرزو شد نیل راحیدر دراهکی:بانوی بزرگ حق پرستی زینببت‌های غرور را شکسی زینبالحق دهن ياوه سرایان یزیدبا خطبه ی آتشین تو بستي زینبصبح آمد شد گوارا زندگیبا نشاط و شاد و زیبا زندگیصبح بارانی در این پاییز سرددلنشین است و فریبا زندگیماه در پیراهنش جای تن استصد بهار گلشنش پیرامن استمن نمی‌ترسم از این شبهای تاردر دلم فانوس عشقت روشن استبیا با ما تو هم در خلوت عشقکمی بنشین و شو همصحبت عشقدهان خوشبو کن از نام لطیفشبخوان با صد روایت آیت عشقمی‌کرد چنان بوالحسن اجرا خطبهجز او چه زنی خوانده چو مولا خطبهشمشیر علی در دهن زینب بودمیزد به دهان دشمنان باخطبهیاری ظالم، به مظلومان جفا ستدور از انسانیت این ظلمها ستحق به اسرائیل دادن حق کشی ستباعث بیزاری و خشم خدا ستدوباره صبح، نورانی جهان کردتوان در جسم و جان خستگان کرددلم در اشتیاق دیدن توهوای پر زدن در آسمان کردطلوع صبح و لبریز خزانمپر از پاییز غم شد باغ جانمبریز ای مهربان با یک نگاهیشراب عشق را در استکانمصبح است و صدای پای باران زیباسترقصیدن آب در خیابان زیباستدر باور آسمانی مزرعه هالبخند همیشه سبز دهقان زیباستیاریجهان از مهر آکنده قشنگ استصدای شاد خواننده قشنگ استببخشایی در این صبح دل انگیزبه لبها یک گل خنده قشنگ استدیدن لبخند یک زیبا خوش استزندگی در جمع خوشگل ها خوش استنم نمی باران ، در این صبح قشنگبا تو گشتی بر لب دریا خوش استصبح شد آزاد از زندان شبشادی آمد جای اندوه و تعبسرخوشی میخواهم از بوی تنتچای من شیرین شود با قند لبنازنین پاییز ،بارانت خوش استباد سرد بعد آبانت خوش استبوی کوهستان و رنگ ساحلتعصرها ، باغ غزلخوانت خوش است: آمد و با تشنگی پیکار کردبذر های خفته را بیدار کردبوسه گاهم پینه های دست اوستهر کسی مانند باران کار کردبوی بار ادبی...
ما را در سایت ادبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hydar1294o بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 17:26

خود پرستان اهل تقوا نیستنددر طریق صدق کوشا نیستندمی کنند از خط قرمز هم عبوراشتباه خود پذیرا نیستندصبح است و زمین و آسمان نغمه سراستمثل نفس دوست پر از عشق و صفاستموسیقی زندگی، صدای پر و بالمهمان عزیز کوچه باغ دل ماستدوباره صبح و شور زندگانینمایان در امور زندگانیپر از آرامش و امیدواریدل عاشق به نور زندگانیخدایا دیده ی حق بین به من دهبصیرت در امور دین به من دهرهایی خواهم از گمراهی خویشنشان از صبح عطر آگین به من دهدوباره صبحدم با طرح لبخنددل دنیا زده با عشق پیوندبه روی برگ گل با این لطافتنشسته بوسه ی مهر خداونددوباره صبح با این روی زیباشکفتن را ندا در داد هر جاطبیعت خفته در دامان خورشیددرخت زندگی شاد و شکوفاصبح وقتی پلک‌ها وا می شودزندگی پر شور و زیبا می شودمی‌ تراود مهر از جام وجودعشق در دلها شکوفا میشودجهان باید سر و سامان بگیرددر آن عشق و محبت جان بگیردرهایی یابد از جرم و جنایتتمام جنگها پایان بگیرد:صبحتان با باغ و باران همنفسبا هوای عشق یاران همنفسدر فروغ مهربان آفتاببا نسیم صبحگاهان همنفسدلداده ی ناز آن دلارامم مندیوانه ی زیبایی اندامم مناز چشم پر از کرشمه ات ای ساقی!محتاج شراب ناب، یک جامم منآسانی و سختی به یقین درعالمنه شادی بی حساب دارد نه غماسباب قشنگ زندگی می سازدترکیب درست این دوتا را با همصبح پاییزی و زیبای جنوبارمغانش شادی است و حال خوبشامل حال شما لطف خداآفتاب زندگی تان بی غروبچه حس می دهد حال و هوایت؟دلم خوش کرده آوای صدایتبه سقف آرزویم با تو هر شبستاره می کنم لبخندهابتشب بی برق غزه درد داردغم آلوده هوایی سرد داردبه زیر بمب و آتش، زندگانیتنی مجروح و رنگی زرد داردمهرورزی شیوه ی پیغمبر استاز همه اعمال ما نیکو تر استمهربانی پایه ی انسانیتدر نگاه ژرف عالی منظر است: شده ادبی...
ما را در سایت ادبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hydar1294o بازدید : 40 تاريخ : جمعه 17 آذر 1402 ساعت: 11:49